قدمی برای استقلال
دو شب پیش یعنی شنبه 15 تیر که تو دو سال و سه ماه و ده روزت بود برای اولین بار با پیشنهاد من خواستی توی تختت بخوابی.اولش فکر کردم نمیتونی بخوابی و به کنار من خوابیدن روی تختمون عادت کردی.اما بعدش شروع کردی به بازی با عروسکای توی تختت و بعد ازم خواستی برات کتاب و داستان بخونم.هی اینور و اونور میرفتی و بازی میکردی.بهت گفتم خوابم میاد پسرم.شما بخواب که منم برم سر جام بخوابم.هی میگفتی تو برو بخواب.منم میگفتم من پیشت هستم تا تو بخوابی.دیگه بازی رو گذاشتی کنار و کم کم چشمات داشت بسته میشد.من روی صندلی کنار تختت نشسته بودم و خودمو زده بودم به خواب که دیدم خوابت برده.عزییییییییزم قربونت برم که آروم و مثل مردها خوابیدی.دیشب و امروز هم توی تختت ...
نویسنده :
مامان فاطمه
17:57